چهارشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۸:۴۱
۰ نفر

عبدالله آل‌بو غبیش: دهه دوم قرن بیست‌ویکم با رویدادی مهم آغاز شد؛ مرگ بن لادن. فارغ از اینکه آیا او دست‌پرورده آمریکا بود یا نبود اما او و هوادارانش قرائتی متفاوت از دین داشتند و دین را به‌گونه‌ای تفسیر می‌کردند که برآیند آن در گوشه و کنار دنیا هرازگاهی نمود می‌یافت.

اعتراض به حضور بیگانه در سرزمین مادری و احساس به تاراج رفتن دارایی‌های مردم یکی از استدلال‌های بن لادن و همفکرانش در رفتارهای تند و رادیکالی بود. حملات مکرر از سوی همفکران و هم قطاران بن‌لادن (بنیادگرایان اسلامی) و واکنش‌های مکرر و البته مشابه از سوی مخالفانش (اندیشه لیبرال غربی) وجه ممیزه دهه نخست قرن بیست و یکم بود.

رویداد مهم دیگری که همزمان با مرگ بن لادن باز در دهه دوم قرن بیست و یکم و باز در منطقه خاورمیانه روی داد، انقلاب‌های عربی بود که برکنار از هرگونه رفتار خشونت‌بار و غیردمکراتیک و مسلحانه، نظام‌های موسوم به دیکتاتوری را برانداختند. (شرایط لیبی در این میان متفاوت است و شکافتن آن نیاز به مجال دیگری دارد)

نقطه اشتراک بن لادن و انقلابیون، مسلمان بودن آنهاست که در عین حال نقطه افتراق آنها نیز هست. درحالی‌که بن‌لادن متهم به اسلامگرایی رادیکال است، انقلابیون اندیشه و نگاهی متفاوت به اسلام و دین دارند و آن را ابزاری برای اعتراضات خود قرار ندادند و می‌توان گفت خوانشی مترقیانه و بیدارگر از دین دارند.

این مسئله گویای آن است که نسل قرائت‌های رادیکالی از دین با مرگ بن لادن رو به زوال می‌گذارد و قرائت‌های بیدارگر از آن با بالا گرفتن حضور جوانان تحصیل‌کرده دانشگاهی در گستره سیاسی جوامع عربی در حال تقویت شدن است.اما در آن سوی دنیا، یعنی در جهان غرب در همین زمان اتفاق دیگری افتاد و حدود 100 نفر در یک روز در نروژ به دست یک راستگرای افراطی کشته شدند.

او انگیزه این کشتار را واکنش به حضور مسلمانان در سرزمین مادری و مقابله با تنوع فرهنگی در اروپا معرفی کرده است. او با هرگونه حضور غیربومی در سرزمین خویش مخالف است و آن را تهدیدی برای اروپا می‌داند. او یک بنیادگرای مسیحی و راستگرای افراطی است. آندره برینگ بریویک در نوشته‌ای در توییتر آورده است: یک فرد مومن قدرتی بیش از 100هزار فرد مصلحت جو دارد.

پیش از او، رفتارهای بنیادگرایانه مسیحی در اروپا دیده می‌شد و همچنان هم ادامه دارد. منع استفاده از روبنده برای زنان در چند کشور اروپایی، ممنوعیت ساخت گلدسته برای مساجد در سوئیس از جمله این نمودهاست. چنان‌که می‌بینیم نقطه اشتراک بن لادن و افرادی مانند بریویک قرائت رادیکالی از دین و اعتراض به حضور دیگری است. بن‌لادن به حضور مسیحیانی اعتراض دارد که برای تاراج به خاک مسلمانان آمده‌اند و بریویک به حضور مسلمانان در سرزمین مسیحی به قصد سوءاستفاده از خدمات و نعماتی که دولت برای شهروندان خویش فراهم آورده است.

واقعه نروژ که درست زمانی روی داده که بن‌لادن دیگر وجود ندارد و جهان عرب به سمت دمکراسی پیش می‌رود، نشان می‌دهد که بنیادگرایی رادیکال از نوع بن‌لادن رو به پایان است. اما بنیادگرایی جدیدی از نوع مسیحی و غربی آغاز شده است. شاید تعدد و تکثر فرهنگی که اروپا خود را منادی آن می‌داند، رو به زوال گذاشته باشد. واکنش اسلام میانه رو که اکنون در جوامع عربی (مسلمان) در حال ظهور و شکل‌گیری است چه خواهد بود؟

آیا آن دیگری (مسیحی) که از قرن نوزدهم وارد سرزمین مسلمانان شد و سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن را در پیش گرفت و از استبداد حاکمان مسلمان در این میان بهره برد، باعث نشده است تا مسلمانان گریزان از سرزمین جنگ و ناآرامی از سر ناچاری و نه با انگیزه تاراج و قدرت، به سوی غرب امن و آرام بگریزند و اکنون واکنش مسیحیان افراطی را شاهد باشند؟ آیا غرب آنچه را در سرزمین دیگری کاشته است، در سرزمین خود درو خواهد کرد؟

کد خبر 141529

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز